امیر ضعیفی

❤️ چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی ؟

امیر ضعیفی

❤️ چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی ؟

امیر ضعیفی

من نور پاکم ای پسر نه مشت خاکم مختصر

آخر صدف من نیستم من در شهوار آمدم

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یاد بود» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

فراموشی

موضوع : فراموشی
.
.
.
اه ، خواب به چشمانم نمی آید . تمنا میکنم کمی تنهایم بگذارید . دست از سرم بر دارید . از جان بی جانم چه میخواهید ... درگیری من با " فکر و خیال " کاملا احمقانه است . انگار دارم با خودم میجنگم . حتی فکر اینکه روزی کسی مرا به یاد نیاورد ، مو بر تنم سیخ میکند . من آدمی هستم که بزودی هیچکسی من را یادش نمی آید؟ هیچ کسی دلش برایم تنگ نخواهد شد ؟ هیچ کسی تاریخ تولدم را حفظ نخواهد کرد ؟ دوستانم چه ؟ آنهایی که شب و روزم را با آنها گذارندم چه ؟ آنها هم از من یاد نمیکنند ؟ تنها کلمه ای که میتوانم در وصف این حالم بگویم " وحشت انگیز " است . فکر کنید " تناسخ " واقعیت داشته باشد. من اگر باشم دوباره خواهم مرد . چرا ؟ وقتی بدانم دوستانم برای خودشان سالها بعد جشن گرفته اند و میخندند ، وقتی ببینم خانواده ام عکس هایم را در آلبوم قدیمیشان زیرشیروانی رها کرده اند که لانه عنکبوت ها شده ، وقتی بیینم آدم هایی که برایم آنقدر مهم هستند که شب و روزم را با خیالشان حرام میکنم فراموشم کرده اند چگونه میتوانم نفس بکشم ؟ چقدر از فراموشی میترسم . کاش میشد اسمم را در کتاب های تاریخی که دانش آموزان سال ها بعد باید حفظ کنند مینوشتم . شاید آنطور اقلا برای پاس کردن تجدید هایشان که شده از من یاد میکردند . اینطور نیست ؟ #امیر_ضعیفی
.
.
.
#دستنوشته #امیرنویس #فراموشی #تاریخ #وحشتانگیز #یادبود

  • امیر ضعیـفی