امیر ضعیفی

❤️ چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی ؟

امیر ضعیفی

❤️ چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی ؟

امیر ضعیفی

من نور پاکم ای پسر نه مشت خاکم مختصر

آخر صدف من نیستم من در شهوار آمدم

کلمات کلیدی

امیر ضعیفی

دلنوشته

دستنویس

داستان

دستنوشته

متن

پاییز

دوباره پاییز

عشق

وبلاگ

به نام خدا

محسن چاوشی

قمار باز

قمار

زندگی

بازندگان

بازنده

گلابی

پرتقال

طالبی

انبه

مهر

قهوه‌ای

امیر نویس

چهار اثر

مقاومت

ما نادانیم

ما بزرگیم

یاد بود

وحشتناک

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
مطالب دوستان
  • ۱
  • ۰

مصنوعی

۲ فروردين۹۵


اگر آدم های این روزگار مصنوعی  بودند ،

بدون آزار ،

بدون حسادت ،

بدون نفرت ،

حتی اگر قلبشان از سنگ باشد ، بهتر بود .

" امیر ضعیفی "

  • ۹۵/۰۱/۰۲
  • امیر ضعیـفی

نظرات (۳)

  • ۰۲ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۰۹
  • ناشناس
    • خودت گفتی ؟
    پاسخ:
    بله
  • ۰۲ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۱۲
  • طاها میرویسی
    • دنبالت کردم دنبالم میکنی؟
    پاسخ:
    دنبال نکردی ، ولی دنبال شدی ، دنبال کن .
  • ۰۲ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۱۱
  • طاها میرویسی
    • هیی
    پاسخ:
    (:

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم